مسئله اصلا این نیست که بیایی و من و ما و همه را غرق در رفاه کنی این هست اما همه اش این نیست…
مسئله اصلا این نیست که بیایی و جهان را از ستم و ستمگر خالی کنی این هست اما همه اش این نیست…
مسئله اصلا این نیست که بیایی و دیگر کسی معنای دلگیری و غم را نفهمد این هست اما همه اش این نیست…
راستش ماجرا از این قرار است که یک روز بعد از آمدنت، یک روز بعد از نفس کشیدن زیر پرچمت، من و ما و همه، با خود میگوییم چطور بدون او زندگی میکردیم؟!
اصلا چرا به زمان قبل از آمدنش ، میگفتیم “زندگی"؟!
آری مسئله این است که با آمدنت ، تازه عطش نیاز به خودت را در من و ما و همه بیدار میکنی ای عالیجنابِ واقعی عشق…
این را از اشک ریختن در روضه جدت فهمیده ام…
من و ما و همه هرگز ماندن در هیچ غمی را دوست نداریم اما حسین جنس غمش فرق می کند… غمی که هر لحظه شاداب ترمان میکند و به یادمان می آورد که نیازمند به خلیفه الله هستیم حتی بیشتر از نیاز به هوا برای نفس کشیدن …
موضوعات: در هم
لینک ثابت